کتاب پروانهای که نخل شد منتشر شد
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۳۵۴۵۶۱
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، نشر ۲۷ بعثت این کتاب را منتشر و راهی بازار نشر کرده است. اینکتاب سیودومینعنوان از مجموعه «بیستوهفتیها» است که اینناشر درباره فرماندهان مختلف لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) منتشر میکند.
شهید شعف عضو حزب جمهوری اسلامی ایران بود و در کلاسهای شهید بهشتی شرکت میکرد. یکی از ویژگیهای بارز اینشهید مجروحشدن چندبارهاش بود که موجب شده بود از جانب دوستان و آشنایان لقب ضدتیر بگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در عملیات بازیدراز جانباز شد و یکی از چشمانش را از دست داد. در درگیریهای دشتعباس هم بین زخمیها و کشتههای میدان نبرد به جا ماند و با اطلاع دشمن از زندهبودنش، مورد اصابت گلولههای توپ و خمپاره قرار گرفت که ترکشهای اینانفجارها باعث آسیب به سینه و شش او شد. اما جز این، نقاط مختلف بدنش نیز با ترکش زخمی شد.
سردار شهید عباس شعف، هنگام شهادت، فرمانده گردان میثم لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) بود و در آخرینمرحله عملیات بیتالمقدس در حالیکه نیروهای ایرانی بهسمت شهر حرکت میکردند، به شهادت رسید.
خاطرات و مطالب مندرج در اینکتاب در ۵ فصل گردآوری و تدوین شدهاند که اینفصول از اینقرارند: «نخلِ بیبی»، «ردای سبز سرنوشت»، «بازیدراز»، «من مال اینجا نیستم» و «نخلهای ایستاده».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
فردا صبح به بیمارستان برگشت. مرخصیای که دکتر داده بود، تمام شد. باز معاینهها و پانسمانها ادامه یافت و دردها دوباره شروع شد. بعد از چند روز دکتر گفت که برود تا یازدهم آبان که دوباره فکش را عمل کند. ماندن در خانه برایش سخت بود.
- «مامان من امروز میرم مدرسه پیش حسن.»
مادر چادرش را انداخت روی سرش.
- «مواظب خودت باش. هر چیزی نخوریها.»
مادر همانطور که کیفش را روی شانهاش میانداخت، سفارش میکرد. عباس و زری و لیلا زیرچشمی به هم نگاه میکردند و ریز میخندیدند. دخترها گفتند: «مامان، تو این رو چطوری میخوای زن بدی؟ با این همه زخم و هوای رفتن به جبهه؟»
زری سفره را داخل جانانی گذاشت و با خودش برد. مادر رفت سرکار و عباس هم به مدرسه. مدرسه حسن سمت محلاتی بود؛ مدرسه توحید. صدای داد و فریاد پسربچهها از دیوارهای حیاط بالا میرفت. توپی پلاستیکی را انداخته بودند جلوی پایشان و دنبالش میدویدند. عباس چند دقیقهای کنار حیاط ایستاد و با تنها چشمش که سالم مانده بود، بچهها را نگاه میکرد. سر انگشتش را با احتیاط گذاشت روی زخم فکش و بعد دستش را کشید سمت شانه، جایی نزدیک گودیِ روی کتفش. بچهها خوشحال بودند. زنگ که به صدا درآمد، صدای بچهها به سمت کلاسها رفت. همدیگر را هل میدادند. میدویدند. میخندیدند. عباس هم دنبال رودخانه کوچک بچهها افتاد.
اینکتاب با ۲۴۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه منتشر شده است.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۵۴۵۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عرضه «پرونده مختارنامه» در نمایشگاه کتاب تهران
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «پرونده مختارنامه» نوشته رضا استادی به تازگی توسط شرکت چاپ و نشر بین الملل منتشر شده و در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه می شود. این کتاب روایتی از فراز و فرودهای سریال تلویزیونی مختارنامه است.
پرونده مختارنامه حاوی ناگفتههایی از سریال تلویزیونی مختارنامه و تحلیل و تشریح روند ساخت این اثر است که نگارش آن از سال ۱۳۸۵ آغاز و طی بازنویسیهای مختلف، مهر ۱۴۰۲ به پایان رسیده است.
کتاب مورد اشاره در ۶۰۰ صفحه نوشته شده و طی ۱۰ فصل به ترتیب زمانی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ روند ساخت و پخش این سریال را به صورتی داستان گونه و صریح روایت میکند. همچنین در بخشی از کتاب سه تک نگاری درباره محمود فلاح، عظیم جوانروح و داوود میرباقری قرار گرفته و پایان بخش کتاب نیز آلبوم تصاویر پشت صحنه سریال است که تاکنون منتشر نشده اند.
کد خبر 6095489 الناز رحمت نژاد